بسم الله الرّحمن الرّحیم
[ آسیب هایی که مانع فهم آیات الهی می شوند ]
از : آقای اسمعیل نسّاجی زواره ( از دبیران محترم شهرستان زواره )
[ بر گرفته از مجلّه ی رشد آموزش قرآن ، پاییز 1387 ]
[ تنظیم از : گروه آموزشی دینی و قرآن استان اصفهان ، بهمن 1387 ]
آغازين سخن :
» قرآن کریم » کتابی است جهان شمول که به منظور هدایت تمام انسان ها ، از سوی خداوند عالی وحکیم ، بر پیامبر هادی و امین نازل شده است . قرآن به گونه اى با مردم سخن می گويد كه همگان از فهم آن بهره و نصيبى دارند.
پر وردگار سبحان، به منظور جذب تمام مردمی كه در پهنه ى زمين و گستره ى زمان به سرمى برند، قرآن را كتابى آسان و قابل فهم معرفى می كند: « و لقد يسّرنا القرآن للذّكر فهل من مدّكر » [ قمر/ 17 ].
آسان بودن قرآن بدين معنا نيست كه كتابى سبك و بی مغز است، بلكه در عين داشتن مطالب عالی و جامع، به علت هماهنـگى و سازگارى با فطر ت تمام انسانها، امكان فهم و بهره مندى از آن براى همگان ميسر است. لذا اهل بيت(ع) در سيره ى خود، عموم مر دم را به بهره گيرى از آيات اين كتاب فراخوانده اند و براى آن كه مبادا افراد نسبت به قرآن دچار سوء فهـم شو ند، با تعابير گوناگون نسبت به آفت ها و آسيب هاى فهم اين كتاب هشدار داده اند.
اين نوشتار درصدد است، آسيـب هايی را كه مانع فهم آيات الهی می شوند، به قرآن پژوهان گوشزد كند تا قرآن كريم آنگونه كه شايستـه است، مو رد فهم و تبيين قرار گيرد .
1- تفسير به رأى:
اين اولين عامل آسيب زا در فهم صحيـح آيات قرآن است. قرآن پژوه بدون توجه به گفتار و روايات معصومين(ع)، پيشداوریها و آراى خود را اساس كار قرار دهد و آيات متشابه را براساس آن تفسير و تطبيق كند و درحقيقت شاگرد قرآن نباشد، بلكه معلم قرآن باشد و نظريات خود را بر قرآن تحميل كند. اين گونه تفسير، نوعی تحريف معنوى قرآن محسوب می شود. تفسير به رأى، اگر نتيجه اش هم درست باشد، كارى خطاست [حداد عادل، 1375، ج 7: 625].
مرحوم علامه طباطبايى(ره)، حقيقت تفسيربه رأى را اين گونه بيان می كند: « اعتقادى كه از روى اجتهـاد و تلاش به دست می آيد و يا از روى هوا و هوس براى انسان حاصل می شود، رأى نام دارد و تفسير به رأى آن است كه انسان بخواهد با همان قواعد و اصولى كه کلام ديگران را بررسى می كند، آيات الهى را نيز همان گونه بررسى نمايد» [طباطبايى، 1411، ج3: 76 ].
2- بسنده كردن به قرآن :
برخى از مفسران و قرآن پژوهان، در فهم قرآن نسبـت به منابع ديگر، كم توجه يا بی توجه بوده اند و فقط می خواهند با بهره گيرى از آيات قرآن به فهم معارف آن نايل آيند، درحالی كه فهم كامل قرآن، با كاوش در همه ى منابع و استنباط از تمامى ادلّه و قراين شكل می گيـرد. استفاده از يك منبع و وانهادن ديگر منابع، درواقع از دست دادن زمينـه هاى ﻻزمى است كه در فهم قرآن سرنوشت سازند و از آن جا كه برخى توصيفـات و قرينه ها تنـها در روايات آمده اند و هيچ راهى براى فهم آنها از قرآن نداريم، بسنـده كردن به قرآن، راه فهـم صحـيح بخـشی از قرآن را بر قرآن پژوهان می بندد.
3- غفلت از روايات :
سومين عاملى كه مانع فهم صحـيح آيات قرآن می شود، غفلت از روايات است. به دليـل پيـوندى كه پيـامبــر اعظم(ص) و ائمه ى اطهار(ع) با قرآن دارند، سخنان آن بزرگواران همواره مورد استفاده ى مفسران و قرآن پژوهان بوده است. بنـابر اين، ناآگاهی از روايات معـصومين(ع) يا استناد نكردن به آنها در تفسير، خود يكی از آسيـب هاى بزرگ فهم صحيـح قرآن است. زيرا در بسيارى از موارد، بدون توجه و تمسك به روايات، مقصود و مراد واقعى آيات براى قرآن پژوه روشن نخواهد شد.
امام باقر(ع) می فرمايد: شخصى نزد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: يا رسول اﷲ! آبى براى غسل كردن نيافتم. حضرت(ص) فرمود: پس چه كردى؟ عرض كرد: ر وى خاك غلـتيـدم. پيامبر(ص) فرمود: اين كار درازگوشان است. خداوند متعال می فرمايد: «… فلم تجدوا ماءً فتيمّموا صعيداً طيّباً…» [نساء/ 43].
آن گاه پيامبـر(ص) دستانش را زميـن زد و تيـمـّم كرد [بحرانى، 1417 ق، ج 1: 24] و بد ين گونه تيمّم را تفسير كرد.
راستـى! اگر به چنـين روايتـى از امام باقر(ع) توجه نمی كرديم، چگونه اين آيه ى شريفـه را معـنا می كرديم؟ همچنين، وقتى لفظ قرآنى بين دو يا چند معنا مشترك باشد و مراد واقعی را نتوانيم تشخيص دهيم، براى روشن شدن آيه، ناچاريم به قول پيامبر(ص) يا امامان معصوم(ع)تمسّك جوييم .
4- بی توجهى به آيات ديگر :
آيات الهـى اگرچه كلماتى جدا و منفصل از يكديگرهستند، ولی در عين حال، كلامى متصل و مربوط به يكديگرند. يعنـى برخی از آيات، برخى ديگر را توضيح می دهند. بنابراين، راه صحيح فهم کلام الهی، تدبر و ملاحظه ى آيات مربوط به يك موضوع است.
يكى از مهمترين ويژگی هاى قرآن اين است كه نمی توان آيات آن را بريده از آيات ديگر تفسيـر و معنا كرد. حضـرت على(ع) می فرمايد:«… انّ الكتاب يصدّق بعضه بعضاً و انّه ﻻ اختلاف فيه. فقال سبحانه: ( و لو كان من عند غير اﷲ لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً…)» [دشتى، 1379: 64] : بعضى از آيات قرآن بعضى ديگر را تأييد و تصديق می كند و اختلافى درآن نيست. پس خداوند سبحان فرمود: اگر قرآن از طرف غيرخدا نازل شده بود، اختلافات زيادى در آن می يافتند.
روايت شده است كه امام جواد(ع) در تفسير قطع دستان دزد و كيفيت آن، در آيه ى شريفه ى « و السّارق و السـّارقة فاقطعوا ايديهما… » [مائده/ 38 ] فرمود: قطع دست بايد از بيخ مفصل انگشت باشد و كف دست آسيب نبيـند. وقتى علت را جويا شدند، آن حضرت(ع) به فرمايش رسول خدا(ص) تمسك جست كه می فرمايد: سجده بر هفت عضو انجام می گيرد: پيشانى، دو دست، دو زانو و انگشتان بزرگ پا. امّا هنگامى كه دست از مچ پا يا آرنج قطع شود، دستى براى سارق باقى نمی ماند تا با آن سجده كند. در حالى كه خداى متعال فرموده است: « و انّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اﷲ احداً » [جن/ 17] : منظور از « مساجد » در اين آيه، اعضاى هفتگانه ى سجده است.
به هر حال، اگر كسى يك آيه از قرآن را فهمـيد، ولى به آيات ديگـر توجه نكرد، نه تنها به عمق معناى آيه اول نرسيده، بلكه مفهوم نادرستى از آيه را به دست آورده است. آيات قرآن اگر به صورت جمعى و در كنار يكديگر فهميده شوند، معنا و مفهوم روشن و جامعى را افاده می كنند.
محققان و مفسران بزرگ در اين زمينه می فرمايند: « برخى از آيات كه به حسب فكر ابتدايى انسان مبهم به نظر می رسند، آيات ديگر را روشن می كنند. قرآن كريم نورى است كه برخى از آياتش در پُرنورى مانند خورشيد و برخى چون ماه و برخى مانند ستارگان است؛ آيات پرفروغتر قرآن، آيات كم فر وغ را روشنتر می سازد و همگى در كنار هم فضاى كاملاً روشنى را براى هدايت انسان به ارمغان می آورند » [جوادى آملی، 1378، ج1: 395 ].
5- بی توجهى به قوانين تفسير :
بدون ترديد هر متن دينى و علمى، اصول، اصطﻼحات و زبان خاص خود را داراست كه در نظر نگرفتن آن اصول و معيارها، مايه ى بدفهمى از آن متن خواهد شد. تفسـير و فهم قرآن، پيش از هر چيز به فهم دقيق زبان و ادبيات عرب، شناخت اصول كلى حاكم بر بيان معارف قرآن و بازشناسى علوم قرآنى نياز دارد. بی توجهـى به اين قانون ها می تواند، هرج ومرج زيادى در كار تفسير و فهم آيات پديد آورد و سبب لغزش قرآن پژوه شود .
6- غفلت از انطباق در قرآن :
يكى ديگـر از آسيبهاى فهم قرآن، غفلت از انطباق آيات الهى با تمام اعصار و نسلهاست. به اين معنا كه آيات قرآن تنـها براىمردم خاصى و در زمان خاصى نازل نشده است، بلكه اين كتاب تا قيام قيامت، بشريت را به سوى سعادت ابدى رهنمون می سازد.
خداوند سبحـان محتوا و قالب معـجزه ى جاويد خود، قرآن را به گونه اى تنظيم كرده كه هميشه سفره و مأدبه اى باشد تا همگان در هر عصرى بر سر آن بنشـينند و از نعمـتهاى معرفتى آن استفاده برند. تاريخ قرآن نشان می دهد، اين كتاب در هرزمانى، معـارف جديدى به روى متفكران گشوده و ميوه هاى بهشتـى معرفتش در هرعصرى،صاحبـنظران مستعد را تغذیه می کند.
از امام صادق(ع) سؤال شد، چرا هرچه زمان می گذرد و آيات قرآن تكرار می شود، تازگى اين كتاب بيشتر می شود؟ آن حضرت(ع) فرمود: « زيرا خداى تبارك و تعالى آن را براى زمان موقت و مردم خاصى نفـرستاده و چون همـيشگى و همگانى است، در هر زمان جديد است و در نزد تمام مردم تا روز قيامت شيرين و پرجذبه است» [مجلسى، 1403ق، ج 89: 15].
بنابراين، قرآن كتابى است همگانى و هميشگی كه بر گذشته و آينده، مانند حال منطبق می شود. مثلاً آياتى كه در شرايط خاصى براى مؤمنانِ زمان نزول، تكاليفى را تعـيين می كننـد، براى مؤمنانی كه پس از عصر نزول داراى همان شرايط هستـند، بی كم و كاست همان تكاليف را تعيـينـ می كننـد و آياتى كه صاحبان صفاتى ر ا ستايش يا سرزنش می كنند يا مژده می دهند يا می ترسانند، كسانى را كه به آن صفات متصّف هستند، در هر زمان و در هر مكان كه باشند، شامل می شوند .
7- نا آگاهی از دانش های مورد نیاز :
كسى كه در پى فهم قرآن است، به دانش هايى نياز دارد كه بدون آگاهى از آن ها، راه به جايى نمـی برد. دانش هاى مورد نياز در فهم صحيح آيات قرآن از اين قرارند :
الـف. دانش هاى ادبی:
قرآن به زبان عربی است . بنابراين، دانش هاى وابسته به آن، در فهم آياتش مورد نياز است؛ دانش هايى مثل: صرف، نحو، فقه اللّغة، معانى و بيان، و آشنايى با اشعار معاصر نزول قرآن. به هر اندازه كه قرآن پژوه از دانش هاى يادشده بی بهره باشد، به همان مقدار در فهم قرآن ناتوان است؛ اگرچه در دانش هاى ديگر استاد و صاحب نظر باشد .
ب. دانش هاى قرآنی:
اين نوع دانش، برخی از ويژگی هاى آيات قرآن از قبيـل: ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، تاريخ قرآن، شأن نزول، مكّى و مدنى، و مطلق و مقيد را بررسی می كند و قرآن پژوه و مفسّر با استـفاده از اين علوم می تواند به معـناى واقعى بسيارى از آيات قرآن برسد. مثلاً كسى كه از بحث «متشابه» غافل باشد، به معناى ظاهرى آيات متشابه بسنده كرده و با اعتقاد به آن، در فهـم اين گونه آيات ناتوان است و چنين می پندارد كه بعضى از آيات قرآن، با بعضى ديگر در تعارض هستند. كسى كه به معناى ظاهرى « إلى ربهّا ناظرة » [قيامت/ 23 ] توجّه كند، در فهم آيه ى « … ﻻتدركه الأبصار…» [ انعام/ 103] متوقّف خواهد شد. بر اثر همين ناآگاهی ها بود كه افرادى در صدر اسلام مدّعى وجود تناقض و اختلاف در قرآن شدند. غافل از آن كه با آيات متشابه قرآن، بايد به شيوه ى صحيح برخورد كرد .
ج. دانشهاى دينى:
از ديگر دانش هایی كه در فهم قرآن دخيـل هسـتند، دانشهاى مربوط به دين شناسى را می توان نام برد. اين دانش ها دو دسته هستند: نخست آن چه به ريشـه ها و باورهاى دينى می پردازد ، و دوّم دانشی كه در مورد شناخت وظايف دين داران است.
گر چه قرآن شامل بخش مهمّى از معارف دينـى است و كليـّات وظایف را بيان كرده، ولى جامع همه ى مسـائل نيست؛ به اين معنا كه معموﻻً در تفصيل احكام سخنى نگفته و آن را به عهده ى پيامبر(ص) گذارده است. بنابراين، قرآن پژوه بايد از دانش هايى كه در زمينه هاى يادشده به كمك بيانات پيامبر(ص) و امامان(ع) فراهم آمده است و با دﻻيل عقلى مبرهن شده است، برخوردار شود.
دانشى كه عهده دار بحث باورها و عقايد است، « کلام» ناميده می شود و دانشى كه بيـانگر فروع و وظايف است، «فقه»و ساير پيش نيازها، دانش هايى از قبيل: اصول فقه، فقـه الحـديث، رجال و درايه هستنـد. نا آگاهی از اين دانش ها، در واقع از دست دادن زمينـه هاى فهـم بايستـه ى بخشى از قرآن است.
مهمترين آسيبی كه از اين ناحيـه، فهم قرآن را تهديد می كند، تطبيق و تحميل داده هاى کلامى و فقهى بر قرآن است كه نمونه هاى آن را می توان در تفـسيرهاى مذاهب منحرف مشاهده كرد .
د. دانش هاى تجربى:
قرآن كتاب علوم تجربى نيست، بلكه براى هدايت مردم است و هرچه در اين مسير مفيد بوده، در آن مطرح شده است. گرچه در زمان نزول سطح علم و آگاهی مردم آن قدر نبـود كه نكتـه هاى علـمى اين كتاب را به خوبی بفهمند، امّا بعدها با رشد علوم، برخى از ابعاد اعجاز علمى قرآن آشكار شد.
در زمان هاى گذشته، برخى از مفسّران آيات مربوط به آسمان هاى هفت گانه را بر افلاك نه گانه ى هيئت بطلميوسى تطبيق داده بودند، امّا با گذشت زمان و ابطال آن، نادرستى اين فرضيه روشن شد و اساس آن فرو ريخت [مصـباح، 1367، ج 1: 229].
بنابراين آگاهى از دانشهاى تجربی، گرچه به فهم بخشى از قرآن كه درباره ى پديده هاى طبيعى است، كمك می كند، امّا بايد جانب احتياط را نگه داشت و در تطـبيق آيه ها بر داده هاى علوم تجربى، دقت ﻻزم را به كار بست تا مطلبى بر قرآن تحميل نشود .
8- نقل های تاریخی بی اساس :
يكى ديگر از عوامل آسيب زا در فهم صحيح آيات قرآن، نقل هاى تاريخى بی اساس است. كمتر پژوهشگرى است كه نداند تعدادى از تفاسير گذشتگان، با خرافات و نقل هاى تاريخى آميخته بوده است؛ نقـل هايى كه ريشه در بينش و انديشه ى يهود دارند و هيـچ مأخذ معتبر اسلامى براى آنها نمی توان يافت. كافی است محورهاى تاريخى چنـدى را همچون: داستان آفرينش آسمان و زمين، خلـقت آدم و سرگذشت انبيا كه بستـر روايات اسرائيلى است ، در نظر بگيـريمـ و سپس به بعضـى از تفـاسيـر اسلامی همچون: طبرى، قرطبى و ثعالبى مراجعه كنيم تا دريابيم كه نقـل هاى تاريخـى اسرائيلـى، تا چه حد درون تفاسيـر اسلامى رخنـه كرده اند. برخى از تفاسير اهل سنت، به لحاظ تكيه و استناد به آراى صحـابه، بيـشتر در معرض چنين ناهنجـارى قرار گرفته اند.
خوش بختانه مفسران و قرآن پژوهان عصر حاضر و قرن اخيـر، هريك به تنـاسب و اقتـضاى سبـك و روشی كه برگزيده اند، با تيغ جرح و تعديل به نقد روايات اسرائيلى رفته و بر نقـش منفى ا ين روايت ها بر انديشه ى مفسر و نيز تفسير آيات، انگشت گذاشته اند .
9- جمود فکری و تنگ نظری :
فهم صحيح قرآن و مسائل دين نيازمند وسعت نظر، ژرف انديشى و عقلانيـت است. در مقابل، تنگ نظـرى و جمود ، آفت دين و فهم قرآن است. نگاهى به تاريخ اسلام، نقش شايان توجه اين عامل را در رشد يا انحطاط مسلمـانان نشان می دهد. فرقه هاى ظاهرگرا عمدتاً گرفتـار اين آفت فكرى بوده اند.
خوارج، عبـداﷲبن جنـاب را به جرم اينـ كه با آنان هم عقيده نبود و حضرت علی (ع) را آگاه ترين مردم به خدا معرفى كرده بود، به شهادت رساندند. سپس همسرش را كه حامله بود كشـتنـد، شكـم او را دريدند و فرزندش را سر بريدند. در اين هنگام، يكى از خوارج دانه اى خرما را كه بر زمين افتاده بود، برداشت و در دهان گذاشت. دوستانش به او اعتراض كردند كه چرا چنين كار حرامى را مرتكب شدى؟ [ابن اثير، 1358ق، ج 3: 342-341].
اين گونه افراد طبعاً قرآن را نيز با همان جمود فكرى تفسير می كردند. در ميـان عقيده ى غُلات شيعـه و اخباريان نيز، نمودهاى اين جمود فكرى قابل ملاحظه است. غُلات، مفهوم حبّ ائمّه (ع) را بد تفسير كردند و به دام شرك و كفر افتادند ؛ و اخباريان به خاطر بی توجّهى به نقش زمان و مكان، در برداشت از مفاهيم قرآنى دچار ركود شدند .
10- عدم دقّت در کاربرد معانی واژه ها :
بررسى كاربردهاى قرآنی واژه ها اهميـت فراوان دارد. گاهى واژه ها معنايى محدودتر و يا گسترده تر از معناى ا صلى دارند ، يا واژه اى كه چنـدين معنا دارد، تنها يك معناى آن در قرآن اراده شده است. همچنين واژه هايى هستند كه چندين معنا دارند و در هر جايى يكى از معانى آنها مورد نظر است. مثلاً واژه ى « هدى » در قرآن هجده معنا دارد و نبايد آن را در سراسر قرآن به يك معنا دانست، بلكه با توجه به سياق كلام، معانى مورد نظر روشن می شود . [ تفليسى، 1396ق: 299- 295 ].
11- غرور علمی و خود برتربینی :
در آيات قرآن، از بخل و تكّبر به عنوان مهم ترين موانع معرفت شنـاسی نام برده شده است. خداوند سبـحـان می فرمايد: « سأصرف عن آياتى الذّين يتكبّرون فى الأرض بغير الحقّ …» [ اعراف/ 146]: كسانى كه عمداً تكبّر كنند و در برابر حق خضوع نداشته باشنـد، من قلب هايشان را از درك معارف دينى منصرف می كنم. سپس می فرمايد: « … ثمّ انصرفوا فصرف اﷲ قلوبهم…» [توبه/ 127]: چون به علـت ضعـف درونى، از آيات الهی روی گردان شدند،خداوند دل هاى آنان را از ادراك مفاهيم قرآن منصرف كرد.
چنين گروهى نه قرآن را می فهمند و نه بر فرض فهميدن از آن بهره مند می شوند. آنان هميـشه در فكر متاع زودگذر هستند. قرآن كريم به همه ى انسانها هشدار می دهد كه اگر غرق در امور مادى باشيد، جان پاك خود را در طبيعت دفن كرده و خسران ديده ايد. اگر كسـى عقل خود را در غرايز و اغراض طبيعى دفن كند، منبع الهام درونى و تشخيص حق و باطل و تقوا را دفن كرده است. بنابراين هيچ گاه نمی تواند معارف بلند قرآن كريم را بفهمد [جوادى آملی، 1378، ج1: 365 ].
12- عدم توانایی قرآن پژوهی :
عدم توانايى قرآن پژوه و مفـسّر نسبت به مفاهيم قرآنى، آخرين عامل از عوامل انحراف از مسير فهم قرآن محسوب مى شود كه در اين نوشتار به آنها اشاره شد.
توانايی قرآن پژوه و استنباط، يكى از مهم ترين شرايط فهم قرآن است. ممكن است كسى به تمام منابع مورد نياز در تفسير دسترسى داشته باشد، ولى توان بهره گيرى مناسب از آنها ر ا نداشتـه باشد؛ زيرا پژوهش و برداشت از متـون، مانند ساير حرفه ها به ممارست و تجربه ى فراوان نياز دارد. چنين نيست كه با دانستن اين كه فلان چيز منبع فهم است، راه فهم گشوده و درك صحيحى از آيه فراهم شود؛ درست مانند فردى كه بخواهد نجارى كند، تمام امكانات در اختيار او باشد، امّا درواقع نجّار نباشد. بنابراين نمی تواند از ابزارها و مواد اوليه ى نجّارى به طور صحيح استفاده كند؛ مگر اين كه با به كارگيرى درست ابزارها و مواد فراهم آمده و با نظرات استادى كارآزموده، روزگارى را در اين حرفه سپرى كند و پس از تجربه هاى مكرر، به كار آ شنا شود.
نظرات شما عزیزان: